قهرمان بندگي، ابراهيم

به بهانه عيد قربان و تفكر در مورد كاري كه هزاران سال پيش قهرمان ايمان، ابراهيم بت شكن، كرده بود رو ميارم به كتابي كه چندين سال قبل يكي از دوستان معرفي كرده بود بهم: اسم كتاب" ترس و لرز"هست و نوشته "كي ير كگارد" ميباشد. كگارد در اين كتاب از ابراهيم به عنوان قهرمان ايمان ياد ميكند.ايمان مهمترين مقوله ايست كه ابراهيم به خاطر داشتنش آن هم ازنوع اعلايش به نام قهرمان خوانده ميشود. قهرمان ايمان كسي است كه در اوج نااميدي و ترس و لرز از اضطراب ناشي از از دست دادن عزيزترين گنج زندگي، به كسي كه از او خواسته تن به چنين كاري بدهد، با تمام وجود ايمان دارد. ابراهيم در نگاه كي ير كگارد، ايمان قلبي دارد كه خدا اسماعيل را به او بازميگرداند، لذا در عين اينكه انسان است و از انديشه ريختن خون اسماعيل آن چنان برخورد ميلرزد كه گاه ترديد ميكند كه "اگر خدا اسماعيل را به او بازنگرداند چه، آنچنان با قساوت نسبت به اسماعيل ميخواهد عمل كند كه خداي خود را خشنود سازد. حتي ابراهيم كاريميكند كه اسماعيل ايمانش رانسبت به پدرازدست بدهد و در عوض ايمانش به خدا صد چندان شود. چيزي در درون ابراهيم فرياد ميزند شايد اين انديشه شيطاني است، اما ايمان ابراهيم وادارش ميكند حتي اخلاق را كنار بگذارد و كارد تيز را بر گردن ثمره ي زندگي اش بگذارد و در نهايتِ ترس و لرز ناشي از اينكه مبادا در اجراي فرمان خدا مردود شود، سعي ميكند بدون در نظر گرفتن خود، امر خدا را اجابت كند. ديگر هرگز به دلش اين پيام را راه نميدهد كه اگر اراده خدا دير تر از كارد تيز عمل كند چه؟ ايمان او به لطف خدا و به بازگرداندن اسماعيل، او را قهرمان عرصه ي ترديد ميكند و او پيروزمندانه از اين امتحان بيرون مي آيد.  برايم بسيار جالب است كه فردي همچون كي ير كگارد آن چنان هنرمندانه و زيركانه لايه هاي درن فكري ابراهيم را در اين كتاب تشريح ميكند كه در حين خواندنش حس ميكنم با ترس و لرز ابراهيم شريك هستم.
پيشنهاد ميكنم اين كتاب راحتما بخوانيد. دكتر عبالكريم رشيديان هم مترجم اين كتاب به فارسي است



برنامه کلاسهای نجوم شش ماهه دوم سال 1388


کلاسهای نجوم شش ماهه دوم از سه شنبه سوم آذرماه هشتاد و هشت آغاز شد.

ساعات کلاسها به شرح زیر است:

گروه يك: شنبه هاساعت 15 تا 16، گروه کودک (6 تا 9 سال)

گروه دو: سه شنبه ها، ساعت14:45 تا 16 گروه نوجوان پسر(10 تا 16 سال)
گروه سه: سه شنبه ها، ساعت 16 تا 17:15 گروه نوجوان دختر،( 10 تا 16 سال)

گروه چهار: یک شنبه ها ساعت 13:30 تا 14:45 گروه بزرگسال ،(بانوان بالای 16 سال)


..**آسمانتان پرستاره**..

ياد باد آن روزگاران ياد باد

يادش بخير
روزهايي كه باذوق وشوق راهي مدرسه بوديم و اول سال كتابهامون تازه بود و رفته رفته رفته كهنه ميشد
يادش بخير كتابهاي فارسي مون
هميشه با نام و يادخدا شروع ميشد و از درو كردن محصولات كشاورزا و روز خوب پيروزي و اومدن پرستو ها و بهار و روز جمهوري اسلامي ميگفت. براي اينكه با هنرزيبانوشتن هم آشنا بشيم،  هر چند صفحه يه بار تمرين خوشنويسي داشتيم.


 با شعراي قديمي آشنا ميشديم و از هركدومشون شعري مهم ياد ميگرفتيم.
...يكي روبهي ديد بي دست و پاي
....جداشد يكي چشمه از كوهسار
...باز باران با ترانه
...روزي گذشت پادشهي از گذرگهي


وقتي هم به آخر كتاب فارسي ميرسيد از معلمامون تشكر ميكرديم كه..
..اي معلم آزاده ترا سپاس كه


سال به سال با لذت بزرگ تر ميشديم و با ذوق و شوق از كلاس سوم به بعد مداد سياه و قرمزامون تبديل ميشد به  خودكار
چه ذوقي داشتيم وقتي با خودكار مينوشتيم
حس ميكرديم اعتماد به نفسمون خيلي بالاست
چه حس خوبي داشتيم وقتيگلهاي جلد كتاب فارسمون بيشتر ميشد
امروز كه به كتابهاي قديمي نگاه ميكنيم و ميبينيم كه به آرزوي اون روزامون، يعني بزرگ شدن رسيديم، آهههههي از ته دل ميكشيم كه
كاش آرزوي الانمون هم،  "كاش دوباره كوچيك بشيم" برآورده ميشد
.....من ميخوام برگردم به كودكي...


نمايشگاه كتاب



از تاريخ 23 تا 28 آبان ماه نمايشگاه كتابي در مركز علوم و نجوم زنجان برگزار گرديد.
 در اين نمايشگاه كتابهاي مختلف مناسب گروه هاي سني كودك و نوجوان به همراه وسايل بازي و سرگرمي با تخفيف به دانش آموزان عرضه گرديد



نامه ای برای مادر


یکی از اعضای خیلی فعال مرکز رادمهر ملکی هست که یه پسر فعال و البته کمی هم پرحرفه. رادمهر ذهن خیلی زیبایی داره و حرفایی که میزنه گاهی آدمو با تعجب وامیداره. توی یکی از داستانهاش درباره فسفرسفید و سربازان امریکایی و نیروهای ناتو و ... گفته بود که اگه بدونین رادمهر فقط 9 سال داره واقعا تعجب میکنین از این حرفاش. چند روز پیش مادر رادمهر برامون یکی از کارهای قشنگ رادمهر رو آورد. نامه ای که رادمهر به مادرش نوشته بود. این هم عین نامه اشه