ياد باد آن روزگاران ياد باد

يادش بخير
روزهايي كه باذوق وشوق راهي مدرسه بوديم و اول سال كتابهامون تازه بود و رفته رفته رفته كهنه ميشد
يادش بخير كتابهاي فارسي مون
هميشه با نام و يادخدا شروع ميشد و از درو كردن محصولات كشاورزا و روز خوب پيروزي و اومدن پرستو ها و بهار و روز جمهوري اسلامي ميگفت. براي اينكه با هنرزيبانوشتن هم آشنا بشيم،  هر چند صفحه يه بار تمرين خوشنويسي داشتيم.


 با شعراي قديمي آشنا ميشديم و از هركدومشون شعري مهم ياد ميگرفتيم.
...يكي روبهي ديد بي دست و پاي
....جداشد يكي چشمه از كوهسار
...باز باران با ترانه
...روزي گذشت پادشهي از گذرگهي


وقتي هم به آخر كتاب فارسي ميرسيد از معلمامون تشكر ميكرديم كه..
..اي معلم آزاده ترا سپاس كه


سال به سال با لذت بزرگ تر ميشديم و با ذوق و شوق از كلاس سوم به بعد مداد سياه و قرمزامون تبديل ميشد به  خودكار
چه ذوقي داشتيم وقتي با خودكار مينوشتيم
حس ميكرديم اعتماد به نفسمون خيلي بالاست
چه حس خوبي داشتيم وقتيگلهاي جلد كتاب فارسمون بيشتر ميشد
امروز كه به كتابهاي قديمي نگاه ميكنيم و ميبينيم كه به آرزوي اون روزامون، يعني بزرگ شدن رسيديم، آهههههي از ته دل ميكشيم كه
كاش آرزوي الانمون هم،  "كاش دوباره كوچيك بشيم" برآورده ميشد
.....من ميخوام برگردم به كودكي...


۱ نظر:

  1. zir ziraki dari fa'aliate elmi mikoni masalan fatima Astronomer?!
    :)
    yade ketabamun bekheir
    zamune ma nunkhoshkia ba savat ! tar az maha budan
    chon akhare sal hameye ketabamun miresid be una

    delam bara ketabamun tang shode

    پاسخحذف