برنامه توآن در زنجان

هفته گذشته یکی از مهم ترین رخداد های نجوم آماتوری کشور در زنجان برگزار شد و تقریبا میشه گفت تمامی منجمان آماتوری که در زمینه عکاسی در ایران حرفی برای گفتن داشتند مهمون زنجان بودند.
این برنامه که هم نمایشگاه عکسهای جهان در شب بود و هم کارگاه عکاسی پیشرفته نجومی و نحوه پردازش، از روز دوازدهم اسفند ماه در محل فرهنگسرای سهروردی زنجان شروع شد و تقریبا تا عصر روز جمعه 14 اسفند ماه که اختتامیه بود، ادامه داشت. در بخشی از برنامه که مربوط به مرکز علوم و نجوم زنجان میشد،شرکت کنندگان در این کارگاه و نمایشگاه، شب پنج شنبه مصادف با میلاد پیامبر اکرم به مرکز علوم و نجوم زنجان اومدند و دقایقی رو هم زیر گنبد آسمان نمای مرکز علوم و نجوم زنجان به تماشای زیباییهای آسمان شب نشستند. از بابت تجربه اجرایی، برای من برنامه خیلی متفاوتی بود. چون داشتم برای کسانی برنامه اجرا میکردم که خودشون در زمینه های مختلف این علم صاحب نظر بودن، کسانی مثل آقایان بابک امین تفرشی، اسدا... قمری نژاد و خیلی های دیگه که  اسم همه شونو تو مجله نجوم  به عنوان هیئت تحریریه دیده بودم.  البته نحوه حضور مهمانان در گنبد آسمان نما مثل همیشه با چاشنی خنده همراه بود و دلیلش هم همون پاپوش هاییه که ما برای ورودی در نظر گرفتیم! به هرروی این برنامه هم به خیر گذشت و خاطرات شیرینش تو صفحه ذهنمون ثبت شد و باعث شد تا دوستانمون رو خوبتر (از قبل) بشناسیم و انگیزه ای داشته باشیم برای رسیدن به بهترینها.عکس های زیر رو هم از وبلاگ منجم باشی برداشتم با اجازه اش البته. دو عکس اول مربوط به حضور مهمونا در مرکز نجومه و عکس بعدی هم عکس تمام شرکت کنندگان در این گردهماییه که در روز اختتامیه انداخته شده.

ميتوني از ديدن بعضي صحنه ها اونقدر ذوق كني كه يادت بره كي هستي و كجايي و چيكار داري ميكني
ازديدن صحنه تولد يه گل، جوانه زدن يه درخت و خيلي چيزهاي ديگه
و ميتوني بي تفاوت هم باشي و بگي: امسال هم مثه سالهاي قبله، تازه كم آبي باعث شده كه غنچه ها كوچيك تر هم بشن
...
هر لحظه معجزه اي در حال روي دادن در اطراف ماست
ازخداوند براي تمام انسانها چشماني معجزه بين آرزومندم
معجزه بهار مبارك

نجوم خردسالان

ديروز با بچه هاي خرد سال 5 و 6 ساله بحث مربوط به لايه ازون و وظايف اون و همچنين خطراتي كه داره تهديدش ميكنه رو مرور ميكردم. با يه داستان شروع كردم كه خورشيد بعضي وقتا ناقلا ميشه و اشعه هاي مضرشو هم براي زمينيا ميفرسته و در ادامه تمام تلاشمو كردم تا بتونم يه تصوير ذهني خوب از وضعيت موجودو روند رو به رشد تخريب لايه ازون در اثر عوامل انساني به بچه ها بدم. از بچه ها خواستم هر چيو كه فهميدن برام بكشن.  نتايج كار بچه ها كه در قالب نقاشي بود خيلي برام جالب بود. يكي از بچه هاي كلاس به نام محمد باقر كه البته علاقه ي زايد الوصفي به مشتري داره و اين علاقه رو در نقاشيهاش حتي شده  به صورت يه وصله ناجور مي گنجونه(شكل اول، سمت راست، بالا)، نقاشي زيبايي برام كشيده بود. خونه هايي كه روي كره زمين كشيده بود نشون ازين بود كه دقيقا موقعيت خودش و آدمها رو روي كره زمين بلده. هر چند خونه اي كه كشيده روي آبه :) مهم تصور قشنگيه كه داره و همين نكته واقعا برام ارزشمنده.
نويد هم يكي ديگه از بچه هاي كلاسه كه هر چند با خشانت، ولي به زيبايي تونست اون چيزي رو كه به ذهنش سپرده بود نقاشي كنه. آدمهايي كه در تمام نقاط كره زمين حضور دارند و همهشون دارند ازاسپري هاي استفاده مي كنند و باعث ناراحتي  زمين شدن
پانوشت: خيلي لذت بخشه كه تو جمعي باشي كه حرفاتو ميفهمن!

شعر

تو از هر در که بازآیی، بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت، به روی خلق بگشایی

ملامتگوی بی​حاصل، ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون یوسف، جمال از پرده بنمایی

به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی، که زیورها بیارایی

چو بلبل روی گل بیند، زبانش در حدیث آید
مرا در رویت از حیرت، فروبسته​ست گویایی

تو با این حسن نتوانی که روی از خلق درپوشی
که همچون آفتاب از جام و حور از جامه پیدایی

تو صاحب منصبی جانا، ز مسکینان نیندیشی
تو خواب آلوده​ای بر چشم بیداران نبخشایی

گرفتم سرو آزادی، نه از ماء مهین زادی
مکن بیگانگی با ما، چو دانستی که از مایی

دعایی گر نمی​گویی به دشنامی عزیزم کن
كه گر تلخست، شیرینست از آن لب هر چه فرمایی

گمان از تشنگی بردم که دریا تا کمر باشد
چو پایانم برفت اکنون، بدانستم که دریایی

تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش
مگس جایی نخواهد رفتن از دکان حلوایی

قیامت می​کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی