منظومه شمسي و داستان سيارات

سر كلاس گروه كودك وقتي براي بچه ها از خصوصيات سيارات صحبت كردم و اونها رو تشبيه كردم به آدم هايي كه هر كدومشون يه مشخصه بارز داشتن ازشون خواستم با توجه به داستاني تخيلي كه براشون تعريف كردم يه نقاشي بكشن از يه مهمونيه سياره اي. نمونه اي از آثار بچه هاروميبينيد

در اين نقاشي كه يه پيك نيك سياره اي رو نشون ميده، زحل خانمه كلاه به سر بالاي درخته، اورانوسه سر به هوا همچنان داره آسمونو نيگا ميكنه، زهره بخاطر اينكه تحملش به حرارت بالاست داره كباب ميپزه، مشتريه يه چشمي از دوربا اون چشم گنده اش حواسش به داداشا و آبجياي كوچيكشه، زمين كتاب آورده و نشسته داره كتاب ميخونه، عطارد جقله! داره آببازي ميكنه، مريخ هم كه با اون قيافه ي اخمالوش شمشير به دست وايساده ماهي شكار كنه، نپتونه تنبله يه چشمي هم سرسفره نشسته مريخ ماهي بگيره زهره كباب كنه و براش بياره.اين نقاشي زيبا و خلاق اثره فائزه نوري هستش
نقاشي بعدي رو مليكا سياري خمسه كشيده.
                                
!!تجزيه و تحليل اين نقاشي به بيننده واگذارميشود

آلودگي نوري و بچه ها

چند روز قبل بنا به سرفصلهايي كه از قبل يراي گروه سني كودك نجوم تعيين كرده بودم تصميم گرفتم برابچه ها ازآلودگي نوري صحبت كنم. بحث رو ازانواع نورهاي موجود در دنيا اعم از طبيعي و مصنوعي شروع كردم و اونقدر برا بچه ها از خوبيهاي نور حرف زدم كه دهن خودم آب افتاد  بعدش كم كم بحث رو به مضرات نورهاي مصنوعي كشوندم و به آلودگي نوري رسيدم. بحث
اونقدر تاثير گذار شده بود و البته همراهي بچه ها در حين بحث اونقدر گرم و صميمي بود كه همه تحت تاثير قرار گرفتند ازجمله خودم! از لاكپشتهايي حرف زدم كه تو اتوباني بخاطر پروژكتورهاي غيراستاندارد قرباني شدند واز  پرنده هايي كه به برج هايي بلند برخورد كردند و تلف شدند. كم مونده بود اشك بچه ها دربياد! به قابليت هاي خودم در تاثيرگذار صحبت كردنم كم كم دارم ايمان ميارم :))  بچه ها نقاشي هاي زيبايي ازين مفاهيم كشيدند كه براتون نمونه هايي رو در اين پست ميگذارم
نقاشي بالا ازعسل اطاعتي 8 ساله
صدف نظري، 9ساله

حضور گرم چهره ماندگار فيزيك، پروفسور يوسف ثبوتي در ميان اعضاي مركزعلوم و نجوم زنجان


ازمدتها قبل طرح حضور جناب آقاي پروفسور ثبوتي در مركزمان را برنامه ريزي كرده بوديم. شورو شوق زايدالوصفي در ميان تمام اعضاي خانواده مركز علوم و نجوم از مربيان گرفته تا اعضا، به چشم ميخورد. همه تلاشمان اين بود كه بتوانيم ميزبان خوبي براي پدر علمي شهرمان باشيم. تا اينكه روز سه شنبه 19 مرداد ماه آن روز موعود فرا رسيد. از صبح زود خيلي ازبچه ها در مركز منتظر ايشان بودند. با اينكه ساعت ورود استاد راس ساعت 10:30 از جانب ما تعيين شده بود اغلب اعضاي مركز از ساعت 9 به مركز آمده بودند. دقيقه ها گذشتند و گذشتند تا به ساعت 10:25 رسيدند. انتظار حداقل يك ربع تاخير براي ورود ايشان را داشتيم و البته اين انتظار را گذاشتيم به مشغله كاري زياد ايشان. اما در كمال ناباوري راس ساعت 10:26 ايشان وارد مركز شدند، اما نه با هيئت همراه و ... ! استاد عزيزمان تك و تنها و بسيار صميمي و سر وقت در مركز حاضرشدند. باورمان نميشد با خودمان ميگفتيم لابد كس ديگري هم ايشان را همراهي خواهد كرد، چرا كه روال اغلب مسئولين و اساتيدي كه به مركزآمده بودند اين بود. ميهمانان قبليمان آنقدر با خودشان همراه مي آوردند كه نميشد به آنها حتي نزديك شد ! اما استاد عزيزمان به تنهايي و با نهايت احترام به وقت تعيين شده از جانب ما برايشان، به مركز ما آمدند


همه بچه ها و البته خود ما بسيار ذوق زده بوديم. در بدو ورود ايشان، همه بچه ها روي پله ورودي مركز ازدحام كرده بودند .خوشامد گويي و تقديم گل توسط يكي ازاعضا  انجام شد. در همين حين اتفاق جالبي افتاد، مداد يكي از بچه هاكه در دستش بود افتاد جلوي پاي استاد، نميدانم مال كي بود اما مطمئناً خجالت كشيد كه جلوي استاد خم شود و آنرا بردارد، اما استاد در نهايت بزرگواري و با وجود كهولت سن جلوي آن پسر خم شد و مدادش را برداشت و به دستش داد. هيچ كداممان اين صحنه را فراموش نخواهيم كرد

برنامه بدو ورود استاد بازديد از دستاوردهاي تحقيقاتي اعضاي كلاسهاي نجوم در زمينه هاي مختلف بود. استاد يك به يك به ديدار بچه ها رفتند و به حرفهايشان گوش دادند و براي هر كدامشان هم پيشنهاداتي عرض نمودند. نكته بسيار جالبي كه برايم درس شد اين بود كه بچه ها بدون هيچ استرسي و حتي با اعتماد به نفسي بسيار بالا در برابر پروفسور مطالبي را كه در مواردي بسيار كم، گاه از ريشه باطل و غلط بود! ارائه ميكردند بدون اينكه كوچكترين استرس و دستپاچگي داشته باشند.. بچه ها چقدر رااااااحت حرفشان را ميزنند




بخش بعدي برنامه حضوراستاد در گنبد افلاك نما بود.  در گنبد برنامه اي را براي ايشان به عنوان گزارش عملكرد نحوه اجراهاي عمومي برگزارنمودم و در پايان ايشان هم نكاتي را راجع به مطالب ارائه شده ام بيان نمودند. بگذريم از بار استرس واضطرابي كه در حين اجراي برنامه در حضور ايشان داشتم
برنامه بعد نشست صميمي اعضاي مركز بااستاد بود كه ابتدا استاد برايمان سخنراني كردند وبعد هم بچه ها با همان لحن بچگانه و ساده شان ازاستاد سوال كردند واستاد با بزرگواري و صبر كه نشان از علاقه شان به بچه ها داشت به سوالاتشان پاسخ دادند
در پايان هم يكي از كاردستي هايي كه بچه ها و مربي هنري مركز ساخته بودند به نشان يادبود تقديم ايشان شد و امير حسن قدميان كه حافظ كل شاهنامه است، شعري را كه به افتخار دكتر ثبوتي سروده بود با لحني بسيار زيبا و تاثير گذار خواند

آخرين بخش برنامه هم عكس يادگاري اعضا و مربيان مركز با ميهمان عزيزمان بود كه با گرفتن اين عكس علاوه برثبت لحظات ارزشمند حضور استاد در مركزعلوم و نجوم بود كه ثانيه هاي حضور صميمي ايشان را هم در عكس و هم در خاطرتك تك ما ثبت نمود.

رصد خورشيد و همجوشي هسته اي از نگاه بچه ها

چندروز قبل با بچه ها رفتيم به تماشاي خورشيد. اول راجع به خورشيد برا بچه ها صحبت كردم راجع به خصوصياتش و بعد با تلسكوپ خورشيديمون رصدش كرديم و يكي دو تا فوران بزرگ ازش ديديم و قرص سرخرنگ خورشيد رو همراه با بچه ها با دقت تماشا كرديم. نقاشي زير يكي از گزارشهاي تصويريه كه يكي از بچه ها كشيده بود. گنبد افلاك نماي مركز در سمت راست تصوير و من هم در كنار بچه ها با لبخندي مليح!! (كه از يك سرشقيقه ام تا سر ديگر ادامه داره) ديده ميشوم :) خوشحالم كه بچه ها با دقت همه چيز رو ميبينند
در مبحث توليد انرژي در خورشيد مفهومي تحت عنوان همجوشي هسته اي وجود داره. براي اينكه  فهم اين مطلب براي كودكان آسون باشه، بگذريم از سختي هاي توضيح دادن مفهوم اتم و مقياس ريزي آن، دو اتم رو به دو كودك بازيگوش تشبيه كردم كه در اثر برخورد و يا تنه زدن يكي ازآنها به ديگري اين دو كودك (اتم) دستان هم را ميگيرند وتبديل به دوستاني هميشگي (اتمي جديد) ميشوند. خوشبختانه كسي نپرسيد كه اين دو تا اتم كه داشتن به هم تنه ميزدن چطور شد كه دوستان ابدي شدن برا هم. من هميشه خودمو ميذارم جاي بچه ها و سعي ميكنم با ذهنيت اونها از معلمم سوال بپرسم . مطمئنم اگه من بچه اي بودم كه خانوممون ميگفت دو تا اتم به هم تنه ميزنن و تبديل به يه اتم ديگه ميشن كلي هفت پيچش ميشدم كجاي دنيا ديدين دو تا دوست با تنه زدن دوست شده باشن با هم. اين نقاشي زيبا كار پارميدا دوبختي كلاس اول هستش. پارميدا با شيطنتش كه تو نقاشي هم خودشو با چهره خبيث يكي از اتمها نشون داده اين نقاشي رو كشيد

آزمايش علمي با بچه ها

در مبحث مربوط به روشهاي انتقال انرژي  يكي از مهم ترين روشهاي كارا براي ياد دادن اين روشها آزمايش عمليه.وقتي ميخواستم در مورد لايه هاي داخلي خورشيد و منطقه همرفتي صحبت كنم مجبور بودم مفهوم همرفت رو خوب به بچه ها بفهمونم
آزمايش مارپيچ كاغذي و شمع روشن و رقصيدن مار بالاي شمع بهترين گزينه براي من بود. عكس العمل بچه هابرام خيلي جالب بود
زهرا عبداللهي يكي از اعضاي فعالگروه نوجوان هستش كه چند وقت پيش كارهاي جالبي ازش ديدم. زهرا به كمك ذهن خلاقش و البته با استفاده از نرم افزار ساده و زيباي پينت تونسته بود طرحهاي بسيار زيبايي رو بكشه كه هركدومشون تو دل خودشون حرفهاي زيادي براي گفتن دارن. برام جالب بود كه جلوه هاي هنري زيبايي رو زهرا فقط و فقط با كمك قلم هاي ساده نرم افزار اجرا كرده بود. با اجازه اش يه سري از كارهاي زهرا رو در اين پست گذاشتم