پیامک


ديروز تو اتوبوس ديدمش
اولش يه نگاه معمولي بود، هم اون به من، هم من به اون، اما بعد از چند ثانيه انگار جفتمونم هم يه چيزي بفهمبم باز به هم زل زديم. اون نگاهشو ازم دزديد، اما من نيگاش كردم و اونقدر زل زدم تا بالاخره گفتم: "سلام!" اونم همچين كه منتظر باشه با لبخند گفت: اِاِاِاِ...سلام! ره، رباب هم منو شناخته بود، هم تختي دوران ابتداييم بود! هموني كه وقتي معلم درس ميداد، زير زيركي با هم حرف ميزديم، ميخنديديم، و معلم ميگفت: تخت سوم، چه خبره؟! آره خودش بود، چقدر عوض شده بود، چهره اش جذاب تر شده بود. اما همون نگاههاي بچگي تو نگاش موج ميزد. از روزاي با هم بودنمون، عكسايي كه با هم داشتيم، اردوهايي كه با هم رفته بوديم، و خيلي چياي ديگه با هم حرف زديم. يه سوال تكراري همش ازهم ميپرسيديم: " از بچه ها از كسي خبر داري؟" ف.. رفته قزوين، ب... پدرش چند وقت پيش فوت كرد، ز...يكي داره تو شريف دكتري ميخونه، ل... رو ميشناختي كه؛ ترك تحصيل كرده، آ...ازدواج كرده، ااااا، مباركه.... و همين طور ادامه پيدا ميكنه ز معلمامون ميگيم. خانم بابازاده، معلم كلاس اولمون، چقدر دوس داشتني بود، خانم فداكار، معلم كلاس دوم ابتدايي مون، چه صداي گرمي داشت، رباب گفت: "قوت كرده ميدونستي؟؟؟ ..." . با شنيدن اين حرفش زانوهام ميلرزه، ميگم با صداي لرزون: "ك‌.....ي؟" ميگه: چند سالي هست، رباب ميگه:‌"معلم كلاس پنجم هم فوت كرده"، ... خداي من، هر چي سعي كردم اسمشو يادم بيارم، نتونستم، بغض كردم و به كفشام زل زدم. چند دقيقه بعد ازون يادم اومد كه مدير مدرسه دوران ابتدايي مون هم.....خدا رحمتشان كنه. از رباب با لبخند خداحافظي ميكنم و نميدونم كي به خودم ميام كه لبخندمو يه اندوه پوپونده و دلم ميخواد گريه كنم. به كفشام نگاه ميكنم كه دارن پاهامو راه ميبرن! سال به سال فقط كفشام بزرگ شدن، و قدم بلند تر شده، آگاهيهام راجع به فلان سياره كه به زحمت با تلسكوپ ديده ميشه، خيلي بيشتر از معلم كلاس دوم ابتداييمه! خداي من، من چرا اين طوري ام؟؟‌ من همون فاطمه ام؟؟
قبل از اينكه فرصت داشته باشيم برنامه ريزي كنيم به كسي بگم كه دوستت دارم، ممنونم به خاطر زحماتي كه برام كشيدي، ... فرصت ها از دست رفته. گوشيمو بر ميدارم به كسايي كه تا حالا فقط اسمشونو تو ليست گوشيم دارم يه اس ام اس كوتاه ميزنم كه:دوست خوبم، دوستت دارم، بي بهونه، همين!شمارنده پيامامو نگاه ميكنم و ميبينم يهو خيلي رفته بالا، ميخندم و به بازتاب چهره خودم كه دارم تو گوشيم ميبينم، چشمك ميزنم! خدايا، كمك كن دوستامو پيدا كنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر